زمان جاری : پنجشنبه 14 تیر 1403 - 11:55 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 1647
نویسنده پیام
sami آفلاین


ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
****تلخ نویس ها****

مردها سکوت می کنند...

نمی توانند وقتی که ناراحت هستند، گریه کنند و بهانه بگیرند...!!!

مردها نمی توانند به تو بگویند، منو بغل کن تا آروم بشم...!!!

نمی توانند بگوینددلشان میخواهد در آغوش تو گریه کنند...!!!

ممکن است خیلی تو را دوست داشته باشند

اما نمی توانند صدایشان را مثل دختر بچه ها کنند و جیغ بزنند

بگویند: عاشقتم!!!

مرد همه اینها را قورت میدهد که بگوید یک مرد است...!!!


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper &
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 1 RE ****تلخ نویس ها****

همچون ساعت شنی شده ام

که نفسهای آخرش را میزند

و التماس میکند یکی پیدا شود و

برش گرداند

من هم...

نه...!!!

لطفا برم نگردانید!!!

بگذارید تمام شوم...


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 2 RE ****تلخ نویس ها****

مــــــــرد بـــاش ...

نه فقط با جسمت ؛

با نگاهت ،

با احساست ،

با آغوشت ...

مردباش و هیچوقت نامردی نکن ؛

مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده

و باورت داره ...


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 3 RE ****تلخ نویس ها****

گـاهـی وقـتـهـا

تـا مـرزِ نـفـس کـم آوردن

بـغـضِ عـمـیـقـت را فـرو مـی بـَری . .

و بـغـض هـایِ بـعـدی را . .

تـا اشـکـت نـریـزد

و غـرورت هـم . . .

گـاهـی وقـتـهـا

تـا مـرزِ نـفـس کـم آوردن

بـغـضِ عـمـیـقـت را فـرو مـی بـَری . .

و بـغـض هـایِ بـعـدی را . .

تـا اشـکـت نـریـزد

و غـرورت هـم . . .


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 4 RE ****تلخ نویس ها****

قلهء قاف که سهـــل است ؛

من قلهء کاف و لام و میم و نون و واو ؛

را هم بخاطرت فتـــح می کنم ؛

اما تــــو ؛

با تمام دخترانگــــی ات ؛

مــــــرد باش !

اگر سراغ نگاهــــت را گرفتند ؛

بگو که واگذار شــده . . . !


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 5 RE ****تلخ نویس ها****

پـیـاده رو هـای ایـن خـیـابـان خـراب شـده

مـسـت اَنـد (!)

خـیـال بـَـرشـان داشـتـه . . .

ڪہ تـو

دسـت در گـردن مـن داری (!)

نـمـی دانـنـد

مـن بـا هـر بـارانــی

انـدوهِ فــرامـوش شـده اَم را

بـا خـود بـه خـیـابـان مـی بـرم

و تـویـی در کـار نـیـسـت....


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 6 RE ****تلخ نویس ها****

وقـتـی تـلـفـن زنـگ مـی زنـد

یـعـنـی از یـاد نـرفـتـہ ای!!

حـتـی اگـر بـہ اشـتـبـاه شـمارهات را گـرفـتـه بـاشـنـد . . .

بـبـیـن دوسـتِ مـن

در ایـن دنـیـا

خـیـلـی از آدم هـا هـسـتـنـد ڪـه

شـمـارهشـان حـتـی بـہ اشـتـبـاه

گـرفـتـه نـمـی شـود!!!


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 7 RE ****تلخ نویس ها****

دلم هوای تازه می خواد....

دلم زندگی تازه می خواد....

دلم کار تازه می خواد....

و دلم عشق تازه می خواد.....

این روزها تو ذهنم چقدر تازگی کهنه شده!


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 8 RE ****تلخ نویس ها****

سردر تمام عواطفم تابلوی قدغن بودنت را نصب کرده ام ...

مدتهای مدیدی است نبودنت شده تمام احساسم به بودن و زیستن

انگار دارم عادت میکنم....

به نفس کشیدن آن هم در فضای نیاز به حضورت...

بدون عطر نفسهات ...

چقدر راحت می شه عادت کرد ...


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 9 RE ****تلخ نویس ها****

صدام کن...

اگه یه روزی چشمات پر از اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی

صدام کن...

بهت قول نمی دم که ساکتت کنم منم پا به پات گریه می کنم

صدام کن...

اگه دنبال مجسمه سکوت می گشی تا سرش داد بزنی

صدام کن...

قول میدم ساکت بمونم

صدام کن...

اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی کنه

صدام کن...

من همیشه همراه تو ام

صدام کن...

اگه ………..

نه دیگه دنبال بهونه نگرد که صدام کنی

فقط صدام کن

صدام کن...


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:37
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper / sima /
sami آفلاین



ارسال‌ها : 316
عضویت: 27 /2 /1391
محل زندگی: همین حوالی
سن: 20
تشکرها : 6
تشکر شده : 17
پاسخ : 10 RE ****تلخ نویس ها****

دلم تنگ می شود...

چشمانم باران می خواهند...

خدایااا...!

فروبردن این همه بغض,روزه را باطل نمی کند...؟!


امضای کاربر :

انگار تصور من از خوشبختی با تصور خدای من متفاوت است!
خدایا...
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم...!
یکشنبه 05 شهریور 1391 - 22:37
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sami به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: whisper / sima /
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :