به من او گفت فردا می رود اینجا نمی ماند

و پرسیدم دلم او گفت : نه تنها نمی ماند

به او گفتم که چشمان تو جادو کرده این دل را

و گفت این چشم ها که تا ابد زیبا نمی ماند

به او گفتم دل دریایی ام قربانی چشمت

ولی او گفت این دل دائما دریا نمی ماند

به او گفتم که کم دارم تو را رویای کمرنگم

و پاسخ داد او در عصر ما رویا نمی ماند

به او گفتم که هر شب بی نگاه تو شب یلداست

ولی گفت او کمی که بگذرد یلدا نمی ماند

به او گفتم قبولم کن که رسوایت شوم او گفت

کسی که عشق را شرطی کند رسوا نمی ماند

و حق با اوست عاشق شو همین و هر چه باداباد

چرا که در مسیر عاشقی اما نمی ماند

خدایا خط بکش بر دفتر این زندگی اما

به من مهلت بده تا بشنوم آنجا نمی ماند

خون؟!

نه

در رگ هام دریاست

من سال هاست صدای ناخدایی خسته را می شنوم که کمک می خواهد...

ناخدای خسته!

آرام بگیر!

این دود نشان ناجی نیست...

سیگاریست که دارد تمام می شود...

وقتی عشقت تنهات گذاشت …

نگران خودت نباش که بدون اون چی کار کنی،

شرمنده ی دلت باش که بهت اعتماد کرد !

دل درد گرفته ام از بـس فنـجان های قهوه را سر کـشـيده ام

و تو...

ته هيـچـکدام نـبـودی!!

بـزرگ که میشــــوی....

غُصـه هایت زودتـر از خـودت،قـَد می کِشــند،

دَرد هـایت نــیز!

غــافل از آنکه لبخــندهـایت را،

در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــُذاشتــی.....

ســـــــــــــــــاکت که می مانی...

میگذارند به حساب جواب نداشتنت!

عـــــــــــــــــــمراً ... بفهمند داری جان میکنی تا حرمــــــــــــــــــــــ ــــــــتهـا را نگه داری...

خداوندا ؛

قیامتت را بر پا کن!!!

تو اگر خسته نشده ای ، ما عجیب خسته ایم ...